نمایندگان را بر اساس توانایی و دانایی انتخاب کنیم

کبنا ؛نوروز پرندوار

انسان موجودی انتخابگر است که بر اساس عقل و منطق یا احساس و تخیل یا حتی قسر و جبر در پیش آمدها و حوادث موضع گیری می کند و یکی را از میان موارد مختلف برمی گزیند، برای آن هزینه می کند به آن عشق می ورزد و هر از گاهی به انتخاب خود افتخار می کند و در مواقع مختلف و مواضع متعدد از آن یاد می نماید. گاهی  پیش می آید که از انتخاب و گزینش خود پشیمان گشته و آنچه را قبلأ انتخاب کرده کنار می گذارد و از آنچه انجام داده ابراز شرمندگی نموده و جزء نقاط منفی زندگی خود به شمار می آورد. به عنوان مثال انسان در زندگی شغلی را بنا به دلایلی که برای خود دارد انتخاب می کند این شغل گاهی مورد رضایت  آن است تا پایان عمر به آن پایبند بوده و به آن عشق می ورزد، در جهت تحکیم و توسعۀ آن تلاش می کند و حضور در آن شغل را از افتخارات خود می داند و الی آخر.. و گاهی هم در طول زندگی خود شغل یا شغلهایی را که انتخاب کرده بنا به دلایلی که خود دارد - حالا مبنای آن هر چه می خواهد باشد - بارها عوض می کند قبلی را رها نموده و کنار می گذارد و به شغل دیگری روی می آورد. ترک شغل قبلی ممکن است برای آن خساراتی داشته باشد آن را می پذیرد، هزینه های ناشی از آن برای او قابل تحمل است، ترک دوستان درآن مجموعه برایش پذیرفتنی است و سایر تبعات آن..همچنین است انتخاب ماشین، مسکن، رشتۀ تحصیلی، گروه دوستان، حتی انتخاب همسر، محل زندگی و غیره که ممکن است در آنها ثبات باشد یا تغییر مداوم. بنابراین همۀ این ثبات یا تنوع و تغییرات ناشی از این ویژگی ذاتی و خدادادی انسان است که موجودی انتخابگر و مختار است. می تواند براساس این قوه و نیروی ارزشمند آنچه بنظرش بهتر و مفیدتر می آید برگزیند و انچه سبب زیان و ضرر او می گردد کنار بگذارد و تعویض کند. یکی از انتخابهایی که انسان در مقاطعی از زندگیش برای او پیش می آید و ناگزیر است که انتخاب کند انتخاب وکیل و نماینده مجلس است. اما این انتخاب یک بار در طول دورۀ تعیین شده انجام می گیرد و دیگر قابل تغییر یا تفویض نیست چون اگر شخصی توسط مردم به نمایندگی مجلس راه پیدا کرد نه خودش می تواند این سمت را به دیگر تفویض کند و نه فردی که به او رأی داده است، اگر پشیمان بشود می تواند او را از این سمت عزل نماید و رأی خود را پس بگیرد و به دیگری در همان دوره و مقطع بدهد. بنابراین نمایندگی مجلس غیرقابل عزل است و خاص همان فرد می باشد. اگر آن فرد لایق، کارآمد و تأثیرگذار باشد نعم المطلوب، خیر آن به جامعه می رسد و اگر غیر این باشد فردی بی خاصیت یا خدای نکرده حتی مضر هم باشد دیگر از ناحیۀ فردی یا افرادی که او را انتخاب کرده اند کاری ساخته نیست. کما اینکه مردم به تجربه دیده اند برخی از نمایندگان تا قبل از نمایندگی نوع حشر و نشرشان با مردم به گونه ای بوده و بعد از نمایندگی به گونه ای دیگر می شود و آنان که بر معیار رفتار و گونۀ اولی به او علاقمند شده اند به واسطه نوع دوم رفتارش از او متنفر می شوند ولی کاری از دست آنها بر نمی آید. پس با توجه به اهمیت موضوع باید به چند نکته مهم توجه کرد.
نکته اول اینکه این نوع وکالت قابل عزل نیست لذا مردم باید دقت داشته باشند که مقدرات امور خود را در اختیار چه کسی قرار می دهند که بعداً پشیمان نگردند.
نکته دوم کسی که وکیل و نماینده می گردد بر اساس قانون اختیارات وسیع و بسیار زیادی دارد که در فصلهای بعد به آن اشاره خواهد شد بنابراین بعد از انتخاب، دیگر کاری از دست موکل ساخته نیست ممکن است وکیل راه خودش را برود و آنچه انجام می دهد برخلاف نظر موکل باشد دقیقأ مانند وکالت بلاعزل در دعاوی، وقتی شخص در مورد خاصی وکالت بلاعزل داشته باشد بدون نظر موکل، هر تصمیمی در مورد وکالت برای او جایز و آسان خواده بود.
نکته سوم : تبعات آن چه مثبت یا منفی عام و فراگیر است. اگر این فرد وکیل، شخصی مفید باشد نفع آن به همه می رسد نه تنها آن شخص رأی دهنده، و اگر خلاف آن باشد زیان آن به کل جامعه می رسد. بنابراین انتخاب آن شخصی و فردی است اما نتیجۀ آن از دایرۀ فرد خارج و به کل جامعه می رسد.
نکته چهارم: با توجه به موارد فوق برخلاف ظاهر آن که در بدو امر ساده و بی اهمیت به نظر می رسد و ممکن است که چنین تلقی شود یک برگ رأیی است، چه اهمیتی دارد ؟ بی خیال، برای رفع تکلیف آن را به نام فردی به صندوق می اندازیم. اما در حقیقت  چنین نیست، با توجه به نتیجۀ مترتب برآن، از هر انتخابی سخت تر و نیازمند به تأملات، مطالعات و مشاورۀ دقیق تر  دارد. چرا که نتیجۀ آن اگر مثبت از آب در نیاید غیرقابل جبران است.
نکته پنجم: فرد انتخاب شده معرف شخصیت انتخاب کننده است. چراکه وکیل  و نماینده، سمبل فکری و عُسارۀ اعتقادات موکل می باشد و در حقیقت نماینده نماد حقیقی و آینۀ تمام نمای افکار و منش و رفتار موکل خود به حساب می آید و به اصطلاح مشت نموۀ خروار است. همچنانکه در واقع یکی از معیارهای سنچش وداوری در خصوص سطح فرهنگ عموی ومعرف شخصیت اچتماعی، علمی، دینی وزبان گویای یک حوزه انتخابیه نماینده منتخب آن حوزه می باشد.
پس جا دارد که در خصوص انتخابات حساسیت به خرج داد و بدانیم بر چه معیاری و چه انگیزه ای و به چه کسی رأی می دهیم. حتی با توجه به نتیجۀ مترتب برفعل و فکر و رفتار نماینده در آینده و تأثیر مثبت یا منفی او در جامعه و زندگی مردم، می تواند به عنوان باقیات و صالحات، یا خدای نکرده عکس آن تا ابد در زندگی، یا حتی بعداز مرگ و آخرت ما تأثیر داشته باشد. پس شایسته است این کار( انتخاب نماینده ) را فارغ از جمیع تعلقات فکری جناحی منطقه ای، صرفأ بر اساس شایستگی، توانائی، اولویت تعهد و دانائی شخص کاندیدا،  قربه الی الله انجام داد و با این انگیزه نماینده مورد نظر را انتخاب کرد. تا در آینده دچار پشیمانی نشده و متحمل خسارت وزیان احتمالی نگردیم.