تاریخ انتشار
سه شنبه ۳۱ شهريور ۱۳۹۴ ساعت ۰۰:۰۹
کد مطلب : ۱۲۶۵۶۴
گزارشی از وضعیت اسفناک ورزشگاه تختی گچساران
۰
کبنا ؛آرش کنارکوهی
ظهر است و تازه به منزل رسیدهام و از شدت گرما طاقت هیچ کاری را ندارم. با صدای پیامک دستم را به سمت تلفن همراه میبرم. شماره ناشناس و پیامکی برایم ارسال کرده است: برای رضای خدا هم که شده بازدیدی از استادیوم تختی داشته باش... در پاسخش گفتم مگر چه خبر است؟ در جوابم نوشت: فقط چنددقیقهای با دوربین به آنجا مراجعه کن.
عصر که کمی هوا خنکتر شد، دوربین و دفترچه یادداشتم را برمیدارم و به سمت استادیوم پیر تختی میروم. جلوی درب ورزشگاه، ورودی نیمه ساختهای را میبینم که یکی دو کارگر مشغول به جابهجایی آجرند. پا به داخل ورزشگاه میگذارم. چند قدمی برمیدارم تا به زمین چمن ورزشگاه برسم. لحظهای درجایم خشکم میزند. ۱۸۰ درجه میچرخم. انگار زلزلهای چند ریشتری ورزشگاه را درهمریخته... اما نه، آثار بیل و کلنگ و ماشین وجود دارد. کمی که از حیرت فاصله گرفتم، چند قدمی برمیدارم. سرتاسر آن مثلاً برای بازسازی تخریبشده است. هیچ جای سالمی دیده نمیشود. از زیر پاهایم گرفته، تا پیست خاکی و حتی تا نیمکتها...
پیست قدیمی که یکی دو سال پیش، شرکت نفت قول به تجهیز آن به تارتان داده بود، اکنون بدتر از همیشه است و پر از تپههای خاک... و زمین چمنی که روزگاری جز پنج چمن خوب کشور بود و اکنون همانند بیشه زاری است که اگر کودکی در آن پا بگذارد به حتم در آن گم میشود. دور تا دور زمین چمن را کندهاند ولولههایی که مشخص است مدتهاست که در آن قرار داده اند و به حال خود رهاشدهاند... جایگاه مهمانان که کلاً تخریب و نیمکتها که وضعیتی اسفناک دارند. نخاله های ساختمانی و آهن پاره ها که دور تا دور زمین ریخته شده اند... وضعیت بسیار بدی حاکم است و همان بهتر که بگویم زلزله آمده است.
باز هم چند قدمی برمیدارم تا به دو ورزشکاری که مشخص است در حال لباس پوشیدن برای ترک ورزشگاه هستند برسم. بدون آنکه کلمه ای حرف بزنم، اولی با اشاره به دوربین عکاسیام میگوید: چند تا عکس بگیر تا عادل فردوسی پور ببیند که در ورزشگاه شهر میلاد غریبی و رشید مظاهری چه خبر است. آن یکی که مشخص است از پیشکسوتان فوتبال است لبخند تلخی میزند و میگوید: خاطرهها از این زمین و از این ورزشگاه دارم. خیلی وقتها مثل الآن فقط به عشق گذشته به اینجا میآیم، اما وضعیت آن بسیار دردآور است.
سری تکان میدهم و باز هم چند قدمی برمیدارم. از دور، چند ورزشکار را در حال دویدن در پیست خاکی که چندجای آن تپه های خاک ریخته شده می بینم. با هر قدمی که برمیدارند، هالهای از خاک زیر پاهایشان به هوا بلند می شود. نزدیکتر که میشوند یکی از آنها نقطه کرنر را نشانم میدهد و میگوید برو از آنجا عکس بگیر، چند روز پیش سگی آنجا تولههایی به دنیا آورده است! هیچی بر زبان نیاوردم و فقط به سمت آنجا که نشانم داد قدم برداشتم. چشمهای در زیرزمین! نه، لوله آب است که شکسته و آب از آن فوران میکند و کنارش گودالی که نشان از همان دارد که آن ورزشکار گفت...
قصد رفتن به هیئت فوتبال را دارم. میدانم که مقصر این وضعیت آنها نیستند اما میروم تا نظرشان را جویا شوم. دوستی گفت که آقای قاضی فر مسافرت هستند. آنطرفتر و از پشت فنس ها یکی از دوستان فوتبالیست را میبینم. رو به من میگوید: میبینی که چه وضعیتی است؟ نزدیکتر که میشوم ادامه میدهد: معلوم نیست که پیمانکار چه در سر دارد، همه جای ورزشگاه را شخم زده. انگار داغ دلش تازه شده باشد ادامه میدهد: یکی نیست به آقای پیمانکار بفرماید که چرا در چند فاز مختلف کار را پیش نمیبری؟ ورودی ورزشگاه، سکوها، فنس ها، زمین چمن، جایگاه و... همه را بههمریخته...
دوستش خودش را نزدیکتر میکند و میگوید: سری قبل آقای تاجگردون آمدند اینجا و در جمع پیشکسوتان قول دادند که به ورزشگاه رسیدگی کنند، بعد رفتند و البته حدود ۷۰۰-۸۰۰ میلیون تومان هم برای آن بودجه گذاشت اما معلوم نیست که پیمانکار چگونه کار میکند. آقاجان [خطاب به پیمانکار]، خوب از یکجا شروع کن و یکی را تمام کن و بعد برو سراغ بعدی. حیف این پول که...
دور و برم کمی شلوغتر میشود و چند نفر دیگر هم اضافه میشوند... انگار همه داغ دلشان تازهتر شده و با من درد دل میکنند... من هم چندان عادت به صحبت زیادی ندارم و فقط گوش میدهم. یکی از آنها که عرق از صورتش میریخت با لحن تندی میگوید: من خودم پرسیدهام؛ این آقای پیمانکار اصلاً تا الآن چنین پروژه ورزشی را کار نکرده و هیچ اطلاعاتی درباره سیستم آبیاری و زیرساختهای چمن یک ورزشگاه ندارد، چرا چنین پروژه هایی را همینجور واگذار می کنند... کنار دستی اش حرفش را کامل می کند: همه چیز پول نیست که البته اون هم که هست، اما کار باید روی اصول پیش برود... و آن یکی که می خندد و می گوید: خیلی زرنگ هستند، اول دارند سردر رو می سازند که هرکسی که جلوی ورزشگاه رد می شود به به بگوید و خیال کند که چه آباد شده، در حالیکه از داخل ورزشگاه بی خبرند...
از جمعشان جدا و از زمین چمن خارج می شوم. کنار هیئت داوران که تپه ای از سنگ ریخته شده، آقای حسین زاده دبیر هیئت فوتبال را میبینم.
از او در رابطه با مسابقات لیگ میپرسم. کمی مکث میکند و میگوید: با این وضعیت که نمیشود در این ورزشگاه لیگ برگزار کرد. هرسال این زمان لیگهای سنین پایه را داشتیم. لیگ شهرستان را داشتیم. تیمهای پیشکسوتان شهر هر روز در این زمین تمرین میکردند اما مدتهاست که فوتبال در این زمین تعطیلشده و نیاز به توجه ویژه مسئولین را دارد.
سعید رحمانی مسئول حقوقی هیئت فوتبال نیز در کنارش ایستاده. او نیز همانند همه آنها از این وضعیت ناراحت است و میگوید: ساخت و تجهیز این ورزشگاه که کوچک و بزرگ از آن خاطره دارند، نیاز به کار کارشناسی داشت. مرمت ورزشگاه با بازسازی یک خانه بسیار متفاوت است چراکه باید با یک دید اصولی و کارشناسی به آن نگاه کرد که متأسفانه مشاهده این وضعیت نشان از بیبرنامگی دارد.
شمس که خود از پیشکسوتان فوتبال است، توجه ما را به فنس هایی که تازه دور زمین کشیده شدهاند جلب میکند. مرا به کنار فنس ها میبرد. درب ورودی زمین و بالای آن را نشانم میدهد که کاملاً مشخص است غیرحرفه ای نصبشده است. به طریقه نصب فنس ها اشاره میکند که با یک سیم و بسیار آماتورانه به پایهها وصل شدهاند و البته زیر فنس ها که به هیچ وصل نشدهاند!
برای کسب اطلاعات بیشتر با رییس اداره ورزش و جوانان گچساران همصحبت میشوم و نظر وی را در رابطه با وضعیت این ورزشگاه میپرسم. نوروزنژاد میگوید: قرارداد بهسازی و مرمت ورزشگاه تختی پیش از آمدن من به این اداره با پیمانکار بسته شده، که شروع آن ۱۴/۱۰/۹۳ بوده و پیمانکار متعهد است که آن را یکساله به اداره ورزش و جوانان تحویل دهد.
رییس اداره ورزش و جوانان با ذکر اینکه بودجه مرمت و بازسازی این استادیوم ۷۰۰ میلیون تومان است میافزاید: محوطهسازی، سیستم آبیاری چمن، احداث سکوی تماشاگران، جایگاه ویژه، سردر ورزشگاه، سرویس بهداشتی ازجمله تعهدات پیمانکار هست که تاکنون چیزی بالغ بر ۳۰۰ میلیون تومان نیز به آن تخصیص پیداکرده است. از وی می پرسم که مدیرکل ورزش از این وضعیت اطلاع دارد؟ که در پاسخم می گوید: بله، اتفاقاً چندی پیش در این رابطه جلسه ای داشتیم و این وضعیت را دیده اند.
صحبتم با رییس اداره ورزش و جوانان هم تمام میشود. صحبتهای ورزشکاران هم که شنیدهام، وضعیت ورزشگاه را نیز از نزدیک دیدهام. قصد قضاوت ندارم، اما به گفته خیلی از ورزشکاران ای کاش مرمت و بازسازی این ورزشگاه به صورت فاز به فاز اجرا میشد تا باعث دلزدگی بسیاری از جوانان و البته پیشکسوتان نمیشد و ای کاش لااقل نخاله های ساختمانی از ورزشگاه خارج شوند تا اندکی از وضعیت اسفناک آن کاسته شود و امیدوارم که تا پایان تاریخ قرارداد (بهمنماه) این پروژه به اتمام برسد چراکه یک شهر است و یک ورزشگاه تختی...
و اما گلایه های ورزشکاران نیز در این مدت به گوش نماینده رسیده و وی نیز در خصوص وضعیت نامناسب این ورزشگاه، وزیر ورزش را خطاب قرار داده و از وی خواسته است تا جهت رفع مشکل در اسرع وقت اقدام نماید.
بسمه تعالی
برادر گرامی جناب دکتر گودرزی
وزیر محترم ورزش و امور جوانان
با سلام و احترام
پیرو مکاتبات قبلی و تامین اعتبار مناسب که در سال گذشته از محل اعتبارات استانی صورت گرفت متاسفانه علیرغم اجرای طرح های مناسب ورزشی در شهرستان گچساران، ورزشگاه اصلی شهر به نام ورزشگاه تختی بسیار اسفبار، ناراحت کننده و قابل توجیه نمی باشد.
انتظار دارم ضمن دستور بر بررسی مجدد و تامین اعتبار مکفی دستور فرمایید اقدام لازم و عاجل برای حل مشکل را صادر فرمایید.
غلام رضا تاج گردون
رونوشت:
-جناب آقای رحیمی فرماندار محترم شهرستان گچساران جهت پیگیری.
-جناب آقای ایزدپور مدیرکل محترم استان کهگیلوبه و بویراحمد جهت اقدام لازم.
ظهر است و تازه به منزل رسیدهام و از شدت گرما طاقت هیچ کاری را ندارم. با صدای پیامک دستم را به سمت تلفن همراه میبرم. شماره ناشناس و پیامکی برایم ارسال کرده است: برای رضای خدا هم که شده بازدیدی از استادیوم تختی داشته باش... در پاسخش گفتم مگر چه خبر است؟ در جوابم نوشت: فقط چنددقیقهای با دوربین به آنجا مراجعه کن.
عصر که کمی هوا خنکتر شد، دوربین و دفترچه یادداشتم را برمیدارم و به سمت استادیوم پیر تختی میروم. جلوی درب ورزشگاه، ورودی نیمه ساختهای را میبینم که یکی دو کارگر مشغول به جابهجایی آجرند. پا به داخل ورزشگاه میگذارم. چند قدمی برمیدارم تا به زمین چمن ورزشگاه برسم. لحظهای درجایم خشکم میزند. ۱۸۰ درجه میچرخم. انگار زلزلهای چند ریشتری ورزشگاه را درهمریخته... اما نه، آثار بیل و کلنگ و ماشین وجود دارد. کمی که از حیرت فاصله گرفتم، چند قدمی برمیدارم. سرتاسر آن مثلاً برای بازسازی تخریبشده است. هیچ جای سالمی دیده نمیشود. از زیر پاهایم گرفته، تا پیست خاکی و حتی تا نیمکتها...
پیست قدیمی که یکی دو سال پیش، شرکت نفت قول به تجهیز آن به تارتان داده بود، اکنون بدتر از همیشه است و پر از تپههای خاک... و زمین چمنی که روزگاری جز پنج چمن خوب کشور بود و اکنون همانند بیشه زاری است که اگر کودکی در آن پا بگذارد به حتم در آن گم میشود. دور تا دور زمین چمن را کندهاند ولولههایی که مشخص است مدتهاست که در آن قرار داده اند و به حال خود رهاشدهاند... جایگاه مهمانان که کلاً تخریب و نیمکتها که وضعیتی اسفناک دارند. نخاله های ساختمانی و آهن پاره ها که دور تا دور زمین ریخته شده اند... وضعیت بسیار بدی حاکم است و همان بهتر که بگویم زلزله آمده است.
باز هم چند قدمی برمیدارم تا به دو ورزشکاری که مشخص است در حال لباس پوشیدن برای ترک ورزشگاه هستند برسم. بدون آنکه کلمه ای حرف بزنم، اولی با اشاره به دوربین عکاسیام میگوید: چند تا عکس بگیر تا عادل فردوسی پور ببیند که در ورزشگاه شهر میلاد غریبی و رشید مظاهری چه خبر است. آن یکی که مشخص است از پیشکسوتان فوتبال است لبخند تلخی میزند و میگوید: خاطرهها از این زمین و از این ورزشگاه دارم. خیلی وقتها مثل الآن فقط به عشق گذشته به اینجا میآیم، اما وضعیت آن بسیار دردآور است.
سری تکان میدهم و باز هم چند قدمی برمیدارم. از دور، چند ورزشکار را در حال دویدن در پیست خاکی که چندجای آن تپه های خاک ریخته شده می بینم. با هر قدمی که برمیدارند، هالهای از خاک زیر پاهایشان به هوا بلند می شود. نزدیکتر که میشوند یکی از آنها نقطه کرنر را نشانم میدهد و میگوید برو از آنجا عکس بگیر، چند روز پیش سگی آنجا تولههایی به دنیا آورده است! هیچی بر زبان نیاوردم و فقط به سمت آنجا که نشانم داد قدم برداشتم. چشمهای در زیرزمین! نه، لوله آب است که شکسته و آب از آن فوران میکند و کنارش گودالی که نشان از همان دارد که آن ورزشکار گفت...
قصد رفتن به هیئت فوتبال را دارم. میدانم که مقصر این وضعیت آنها نیستند اما میروم تا نظرشان را جویا شوم. دوستی گفت که آقای قاضی فر مسافرت هستند. آنطرفتر و از پشت فنس ها یکی از دوستان فوتبالیست را میبینم. رو به من میگوید: میبینی که چه وضعیتی است؟ نزدیکتر که میشوم ادامه میدهد: معلوم نیست که پیمانکار چه در سر دارد، همه جای ورزشگاه را شخم زده. انگار داغ دلش تازه شده باشد ادامه میدهد: یکی نیست به آقای پیمانکار بفرماید که چرا در چند فاز مختلف کار را پیش نمیبری؟ ورودی ورزشگاه، سکوها، فنس ها، زمین چمن، جایگاه و... همه را بههمریخته...
دوستش خودش را نزدیکتر میکند و میگوید: سری قبل آقای تاجگردون آمدند اینجا و در جمع پیشکسوتان قول دادند که به ورزشگاه رسیدگی کنند، بعد رفتند و البته حدود ۷۰۰-۸۰۰ میلیون تومان هم برای آن بودجه گذاشت اما معلوم نیست که پیمانکار چگونه کار میکند. آقاجان [خطاب به پیمانکار]، خوب از یکجا شروع کن و یکی را تمام کن و بعد برو سراغ بعدی. حیف این پول که...
دور و برم کمی شلوغتر میشود و چند نفر دیگر هم اضافه میشوند... انگار همه داغ دلشان تازهتر شده و با من درد دل میکنند... من هم چندان عادت به صحبت زیادی ندارم و فقط گوش میدهم. یکی از آنها که عرق از صورتش میریخت با لحن تندی میگوید: من خودم پرسیدهام؛ این آقای پیمانکار اصلاً تا الآن چنین پروژه ورزشی را کار نکرده و هیچ اطلاعاتی درباره سیستم آبیاری و زیرساختهای چمن یک ورزشگاه ندارد، چرا چنین پروژه هایی را همینجور واگذار می کنند... کنار دستی اش حرفش را کامل می کند: همه چیز پول نیست که البته اون هم که هست، اما کار باید روی اصول پیش برود... و آن یکی که می خندد و می گوید: خیلی زرنگ هستند، اول دارند سردر رو می سازند که هرکسی که جلوی ورزشگاه رد می شود به به بگوید و خیال کند که چه آباد شده، در حالیکه از داخل ورزشگاه بی خبرند...
از جمعشان جدا و از زمین چمن خارج می شوم. کنار هیئت داوران که تپه ای از سنگ ریخته شده، آقای حسین زاده دبیر هیئت فوتبال را میبینم.
از او در رابطه با مسابقات لیگ میپرسم. کمی مکث میکند و میگوید: با این وضعیت که نمیشود در این ورزشگاه لیگ برگزار کرد. هرسال این زمان لیگهای سنین پایه را داشتیم. لیگ شهرستان را داشتیم. تیمهای پیشکسوتان شهر هر روز در این زمین تمرین میکردند اما مدتهاست که فوتبال در این زمین تعطیلشده و نیاز به توجه ویژه مسئولین را دارد.
سعید رحمانی مسئول حقوقی هیئت فوتبال نیز در کنارش ایستاده. او نیز همانند همه آنها از این وضعیت ناراحت است و میگوید: ساخت و تجهیز این ورزشگاه که کوچک و بزرگ از آن خاطره دارند، نیاز به کار کارشناسی داشت. مرمت ورزشگاه با بازسازی یک خانه بسیار متفاوت است چراکه باید با یک دید اصولی و کارشناسی به آن نگاه کرد که متأسفانه مشاهده این وضعیت نشان از بیبرنامگی دارد.
شمس که خود از پیشکسوتان فوتبال است، توجه ما را به فنس هایی که تازه دور زمین کشیده شدهاند جلب میکند. مرا به کنار فنس ها میبرد. درب ورودی زمین و بالای آن را نشانم میدهد که کاملاً مشخص است غیرحرفه ای نصبشده است. به طریقه نصب فنس ها اشاره میکند که با یک سیم و بسیار آماتورانه به پایهها وصل شدهاند و البته زیر فنس ها که به هیچ وصل نشدهاند!
برای کسب اطلاعات بیشتر با رییس اداره ورزش و جوانان گچساران همصحبت میشوم و نظر وی را در رابطه با وضعیت این ورزشگاه میپرسم. نوروزنژاد میگوید: قرارداد بهسازی و مرمت ورزشگاه تختی پیش از آمدن من به این اداره با پیمانکار بسته شده، که شروع آن ۱۴/۱۰/۹۳ بوده و پیمانکار متعهد است که آن را یکساله به اداره ورزش و جوانان تحویل دهد.
رییس اداره ورزش و جوانان با ذکر اینکه بودجه مرمت و بازسازی این استادیوم ۷۰۰ میلیون تومان است میافزاید: محوطهسازی، سیستم آبیاری چمن، احداث سکوی تماشاگران، جایگاه ویژه، سردر ورزشگاه، سرویس بهداشتی ازجمله تعهدات پیمانکار هست که تاکنون چیزی بالغ بر ۳۰۰ میلیون تومان نیز به آن تخصیص پیداکرده است. از وی می پرسم که مدیرکل ورزش از این وضعیت اطلاع دارد؟ که در پاسخم می گوید: بله، اتفاقاً چندی پیش در این رابطه جلسه ای داشتیم و این وضعیت را دیده اند.
صحبتم با رییس اداره ورزش و جوانان هم تمام میشود. صحبتهای ورزشکاران هم که شنیدهام، وضعیت ورزشگاه را نیز از نزدیک دیدهام. قصد قضاوت ندارم، اما به گفته خیلی از ورزشکاران ای کاش مرمت و بازسازی این ورزشگاه به صورت فاز به فاز اجرا میشد تا باعث دلزدگی بسیاری از جوانان و البته پیشکسوتان نمیشد و ای کاش لااقل نخاله های ساختمانی از ورزشگاه خارج شوند تا اندکی از وضعیت اسفناک آن کاسته شود و امیدوارم که تا پایان تاریخ قرارداد (بهمنماه) این پروژه به اتمام برسد چراکه یک شهر است و یک ورزشگاه تختی...
و اما گلایه های ورزشکاران نیز در این مدت به گوش نماینده رسیده و وی نیز در خصوص وضعیت نامناسب این ورزشگاه، وزیر ورزش را خطاب قرار داده و از وی خواسته است تا جهت رفع مشکل در اسرع وقت اقدام نماید.
بسمه تعالی
برادر گرامی جناب دکتر گودرزی
وزیر محترم ورزش و امور جوانان
با سلام و احترام
پیرو مکاتبات قبلی و تامین اعتبار مناسب که در سال گذشته از محل اعتبارات استانی صورت گرفت متاسفانه علیرغم اجرای طرح های مناسب ورزشی در شهرستان گچساران، ورزشگاه اصلی شهر به نام ورزشگاه تختی بسیار اسفبار، ناراحت کننده و قابل توجیه نمی باشد.
انتظار دارم ضمن دستور بر بررسی مجدد و تامین اعتبار مکفی دستور فرمایید اقدام لازم و عاجل برای حل مشکل را صادر فرمایید.
غلام رضا تاج گردون
رونوشت:
-جناب آقای رحیمی فرماندار محترم شهرستان گچساران جهت پیگیری.
-جناب آقای ایزدپور مدیرکل محترم استان کهگیلوبه و بویراحمد جهت اقدام لازم.