تاریخ انتشار
چهارشنبه ۶ خرداد ۱۳۹۴ ساعت ۱۱:۳۹
کد مطلب : ۱۰۷۶۳۸
پاسخی به یوسف مرادی؛ چماق لری همین دلواپسی شماست
۰
کبنا ؛امین کشاورز
پایگاه خبری کبنا نیوز مطلبی با عنوان «سازمان مدیریت را کدخدا آزاد کرد، یک عدد چماق لری گم شده است» را به قلم سید یوسف مرادی منتشر کرد که یکی از مخاطبان کبنا نیوز به آن مطلب، پاسخ داده است و عیناً منتشر شد.
حقیقتا بسیار اکراه داشتم از اینکه برای مطلب عجیب و غریبی که چند روزی است بر خروجی سایتهای استان کهگیلویه و بویراحمد قرار دارد جوابیه ای بنویسم چرا که باورم آن است که برخی مینویسند و به ظاهر نقد میکنند که صرفا دیده شوند و یکی هم پیدا شود که جوابشان را بدهد. این نوع نوشته ها نه نقد محسوب میشوند و نه مقاله تفصیلی و تحلیلی هستند.
عدم نظارت دقیق و تعریف اصولی از کار رسانهای در استان سبب شده است که برخی ها این فضا را با زنگ انشاء اشتباه بگیرند و دکلمه های خود را تیتر اول قرار دهند. اگر بود نظارت و دقت بیشتر دیروز قطعاً بهنام و... اجازه انتشار به مطلب فوق را نمیدادند. بنده هم در مقام پاسخگویی مستدل نیستم چرا که نقد مستدلی صورت نگرفته است و قصد دارم به همان رویه نوشتار مذکور کمیآشفته گویی نمایم تا شاید ما مُلا مکتبی ها کمی به خود بیاییم.
موضوع انحلال و احیاء مجدد سازمان مدیریت و برنامه ریزی یک بحث کارشناسی است. اما با توجه به اینکه گروهی هستند که مسائل و منافع ملی را تنها با نگاه جناحی میبینند و جناحی قضاوت میکنند طبیعی است در این مورد هم با همان چماق دلواپسی ورود نمایند و با اتهام زنده شدن یک سازمان آمریکایی بخواهند ارزش کار دولت را پایین بیاورند.
وقتی در عرصه کلان دیپلماسی کریمیقدوسی و کوچک زاده ها آنگونه با منافع ملی برخورد میکنند یکی هم پیدا میشود که با به هم بافتن صغرا و کبری های نامربوط راجع به سازمان مدیریت و برنامه ریزی بنویسد.
ممکن است سازمان مدیریت و برنامه ریزی دارای ایرادات و اشکالاتی باشد ولی شکی نیست که محاسن وجود این سازمان از نبود آن به مراتب بیشتر است.
احمدی نژاد وقتی تابلوی این سازمان را پایین کشید گفت هدفش حذف ساختار بروکراسی کشنده ی اداری و جلوگیری از معطلی بودجه در این ساختار پیچیده است ولی در عمل هیچ اتفاق خیری نیفتاد و این بار هم نام دیشموک و زیلایی به بخشنامه های صادره از مراکز تصمیم گیری دولت مهرورزی اضافه نشد.
مسعود حسینی با همان آرامش همیشگی اش از دادوش هاشمی خواست که تابلوی سازمان پایین آورده شود و گمان میبرد که پایین امدن این تابلو استان کهگیلویه و بویراحمد را گلستان خواهد کرد ولی او در ادامه با همان آرامش همیشگیاش و با سین جیم کردن سرمایه گذاران در استان کاری کرد که آنها رفتند و به پشت سرشان هم نگاه نکردند.
انحلال برنامه و بودجه سابق هیچ کمکی به اقتصاد کشور نکرد و تنها بی برنامه گی به حدی بالا رفت که از فرصت طلایی نفت ۱۴۰ استفاده ای نشد و تنها انقلابی که در عرصه اقتصاد رخ داد گوجه فرنگی های ارزانی بود که ظاهرا در محله نارمک تهران عرضه میشد.
نه تنها سازمان مدیریت و برنامه ریزی به عنوان نمادی از مدیریت و قانون منحل شد که در سایر حوزه ها هم سلیقه جای ظابطه را گرفت و محصول آن ظهور وبروز رحیمیها،بابک زنجانی ها و خاوری ها بود.
قانون به راحتی ورق پاره خوانده شد و در نبود قانون در وزارت علوم چه بسیار که بورسیه دکترا گرفتند و هنوز که هنوزاست نه تنها به کسی پاسخگو نیستند که طلبکار هم هستند.
با همین نوع نگاه برخی هم با مدرک کاردانی وزیر شدند و حقوق دکترا دریافت میکردند و برخی هم بدون هیچ ضابطه ای و بدور از شایستگی حکم معاونت و مشاورت گرفتند. و در این میان باز هم از بخشنامه های صادره از تهران و اینبار از پاستور و خیابان فاطمی تنها درد و رنج به کودکان و مادران زیلایی تخصیص داده شد.
همین معضلات و مشکلات بود که در نهایت عقلانیت و تدبیر حکم به احیاء مجد این سازمان داد. سازمانی که پیشتر صرفا با لج بازی و بر اساس نگرش قجری منحل گردیده بود. نگرشی که معتقد بود همه چیز باید در دست یک نفر باشد و به بدنه کارشناسی اعتقادی نداشت و شاید تیتر مناسبتر آن بود که نوشته میشد «سازمان مدیریت را کدخدا منحل کرد»
حالا هم برخی ها مثل همیشه بی هیچ حساب و کتابی دلواپسی شان گل کرده است و مجدد چماق شان را این بار در قالب قلم بیرون کششیده اند و برای اکثریت مردم که به تدبیر و امید رای دادند خط و نشان میکشند و در حالی که تنها چهار میلیون رای داشتند به جای همه ی مردم حرف میزنند.
چماق لری گم نشده است بلکه این چماق مدام در حال تکثیر است و هر روز بزرگتر و گستاخ تر میشود.
و در این راه به کراوت هایی دیروز و گوشت شکال هایی که حالا فقط در عکس ها دیده میشوند گیر داده میشود تا مُلا بودن خود را به رخ دیگران بکشد.
در ابتدا که کراواتی های دیروز را میخواندم با توجه به اشاره به چماق لری گمانم بر این بود که شاید منظور همان عکس کراواتی آقای بزرگواری باشد که ایرج ندیمینماینده لاهیجان و سیاهکل در مجلس به همه نشان میداد ولی جلوتر که رفتم متوجه شدم در اینجا زیرکی صورت گرفته و ظاهرا قشیه بر میگردد به دلخوری های شخصی و خانوادگی.
ولی چه قدر خوب میشد در نوشته مان کمیهم انصاف را وارد میکردیم و کمیهم از ایثارگری های همان کراواتی های دیروز در جنگ تحمیلی مینوشتیم که در کنار همان ۳۶ میلیون جمعیت خرمشهر آنها نیز حضور داشتند وشهید دادند.
متاسفانه وقتی نیت بر تخریب و مهم تر از آن عرضه خود باشد وجدان دیگر در قلم جایی ندارد و متن تنها بیانیه ای میشود برای تخریب دیگران.
ساحت قلم و متن ساحت مقدسی است و باید حرمت آنرا نگه داشت و به جای کپی از شعرهای مریم حیدرزاده ها کمیهم دمکراسی و «زنده باد مخالف من» خواند تا زیباتر بنویسیم و زیباتر بگوییم.
هنوز که به این پاراگراف آخر رسیده ام مرددم از اینکه این جوابیه را برای بهنام بفرستم یا خیر.
خیلی از این نوشته های من در کامنت های مخاطبان وب سیات های استان به شکل زیباتر و رساتری امده است و چه جواب قشنگی داده بود یکی از مخاطبان که خطاب به نویسنده نوشته بود که این تنها سازمان مدیریت و برنامه ریزی نیست که از آمریکا آمده است بلکه خیلی از چیزهایی که در اطراف توست از همان جا آمده اند. و چه قدرمنطقی میگفت چرا که رشته تحصیلی خیلی ها و حتی خود ساختار دانشگاه و همین فضای مجازی و امکانات آن که بعضی ها را معروف میکند از محصولات غرب هستند. ولی چه میشود کرد که بنیاد گرایان همیشه همین گونه بوده اند و در اوج بهره گیری از ابزار های مدرن گاهی نادانسته و یا دانسته خود و ادعای خود را نقض میکنند.
پایگاه خبری کبنا نیوز مطلبی با عنوان «سازمان مدیریت را کدخدا آزاد کرد، یک عدد چماق لری گم شده است» را به قلم سید یوسف مرادی منتشر کرد که یکی از مخاطبان کبنا نیوز به آن مطلب، پاسخ داده است و عیناً منتشر شد.
حقیقتا بسیار اکراه داشتم از اینکه برای مطلب عجیب و غریبی که چند روزی است بر خروجی سایتهای استان کهگیلویه و بویراحمد قرار دارد جوابیه ای بنویسم چرا که باورم آن است که برخی مینویسند و به ظاهر نقد میکنند که صرفا دیده شوند و یکی هم پیدا شود که جوابشان را بدهد. این نوع نوشته ها نه نقد محسوب میشوند و نه مقاله تفصیلی و تحلیلی هستند.
عدم نظارت دقیق و تعریف اصولی از کار رسانهای در استان سبب شده است که برخی ها این فضا را با زنگ انشاء اشتباه بگیرند و دکلمه های خود را تیتر اول قرار دهند. اگر بود نظارت و دقت بیشتر دیروز قطعاً بهنام و... اجازه انتشار به مطلب فوق را نمیدادند. بنده هم در مقام پاسخگویی مستدل نیستم چرا که نقد مستدلی صورت نگرفته است و قصد دارم به همان رویه نوشتار مذکور کمیآشفته گویی نمایم تا شاید ما مُلا مکتبی ها کمی به خود بیاییم.
موضوع انحلال و احیاء مجدد سازمان مدیریت و برنامه ریزی یک بحث کارشناسی است. اما با توجه به اینکه گروهی هستند که مسائل و منافع ملی را تنها با نگاه جناحی میبینند و جناحی قضاوت میکنند طبیعی است در این مورد هم با همان چماق دلواپسی ورود نمایند و با اتهام زنده شدن یک سازمان آمریکایی بخواهند ارزش کار دولت را پایین بیاورند.
وقتی در عرصه کلان دیپلماسی کریمیقدوسی و کوچک زاده ها آنگونه با منافع ملی برخورد میکنند یکی هم پیدا میشود که با به هم بافتن صغرا و کبری های نامربوط راجع به سازمان مدیریت و برنامه ریزی بنویسد.
ممکن است سازمان مدیریت و برنامه ریزی دارای ایرادات و اشکالاتی باشد ولی شکی نیست که محاسن وجود این سازمان از نبود آن به مراتب بیشتر است.
احمدی نژاد وقتی تابلوی این سازمان را پایین کشید گفت هدفش حذف ساختار بروکراسی کشنده ی اداری و جلوگیری از معطلی بودجه در این ساختار پیچیده است ولی در عمل هیچ اتفاق خیری نیفتاد و این بار هم نام دیشموک و زیلایی به بخشنامه های صادره از مراکز تصمیم گیری دولت مهرورزی اضافه نشد.
مسعود حسینی با همان آرامش همیشگی اش از دادوش هاشمی خواست که تابلوی سازمان پایین آورده شود و گمان میبرد که پایین امدن این تابلو استان کهگیلویه و بویراحمد را گلستان خواهد کرد ولی او در ادامه با همان آرامش همیشگیاش و با سین جیم کردن سرمایه گذاران در استان کاری کرد که آنها رفتند و به پشت سرشان هم نگاه نکردند.
انحلال برنامه و بودجه سابق هیچ کمکی به اقتصاد کشور نکرد و تنها بی برنامه گی به حدی بالا رفت که از فرصت طلایی نفت ۱۴۰ استفاده ای نشد و تنها انقلابی که در عرصه اقتصاد رخ داد گوجه فرنگی های ارزانی بود که ظاهرا در محله نارمک تهران عرضه میشد.
نه تنها سازمان مدیریت و برنامه ریزی به عنوان نمادی از مدیریت و قانون منحل شد که در سایر حوزه ها هم سلیقه جای ظابطه را گرفت و محصول آن ظهور وبروز رحیمیها،بابک زنجانی ها و خاوری ها بود.
قانون به راحتی ورق پاره خوانده شد و در نبود قانون در وزارت علوم چه بسیار که بورسیه دکترا گرفتند و هنوز که هنوزاست نه تنها به کسی پاسخگو نیستند که طلبکار هم هستند.
با همین نوع نگاه برخی هم با مدرک کاردانی وزیر شدند و حقوق دکترا دریافت میکردند و برخی هم بدون هیچ ضابطه ای و بدور از شایستگی حکم معاونت و مشاورت گرفتند. و در این میان باز هم از بخشنامه های صادره از تهران و اینبار از پاستور و خیابان فاطمی تنها درد و رنج به کودکان و مادران زیلایی تخصیص داده شد.
همین معضلات و مشکلات بود که در نهایت عقلانیت و تدبیر حکم به احیاء مجد این سازمان داد. سازمانی که پیشتر صرفا با لج بازی و بر اساس نگرش قجری منحل گردیده بود. نگرشی که معتقد بود همه چیز باید در دست یک نفر باشد و به بدنه کارشناسی اعتقادی نداشت و شاید تیتر مناسبتر آن بود که نوشته میشد «سازمان مدیریت را کدخدا منحل کرد»
حالا هم برخی ها مثل همیشه بی هیچ حساب و کتابی دلواپسی شان گل کرده است و مجدد چماق شان را این بار در قالب قلم بیرون کششیده اند و برای اکثریت مردم که به تدبیر و امید رای دادند خط و نشان میکشند و در حالی که تنها چهار میلیون رای داشتند به جای همه ی مردم حرف میزنند.
چماق لری گم نشده است بلکه این چماق مدام در حال تکثیر است و هر روز بزرگتر و گستاخ تر میشود.
و در این راه به کراوت هایی دیروز و گوشت شکال هایی که حالا فقط در عکس ها دیده میشوند گیر داده میشود تا مُلا بودن خود را به رخ دیگران بکشد.
در ابتدا که کراواتی های دیروز را میخواندم با توجه به اشاره به چماق لری گمانم بر این بود که شاید منظور همان عکس کراواتی آقای بزرگواری باشد که ایرج ندیمینماینده لاهیجان و سیاهکل در مجلس به همه نشان میداد ولی جلوتر که رفتم متوجه شدم در اینجا زیرکی صورت گرفته و ظاهرا قشیه بر میگردد به دلخوری های شخصی و خانوادگی.
ولی چه قدر خوب میشد در نوشته مان کمیهم انصاف را وارد میکردیم و کمیهم از ایثارگری های همان کراواتی های دیروز در جنگ تحمیلی مینوشتیم که در کنار همان ۳۶ میلیون جمعیت خرمشهر آنها نیز حضور داشتند وشهید دادند.
متاسفانه وقتی نیت بر تخریب و مهم تر از آن عرضه خود باشد وجدان دیگر در قلم جایی ندارد و متن تنها بیانیه ای میشود برای تخریب دیگران.
ساحت قلم و متن ساحت مقدسی است و باید حرمت آنرا نگه داشت و به جای کپی از شعرهای مریم حیدرزاده ها کمیهم دمکراسی و «زنده باد مخالف من» خواند تا زیباتر بنویسیم و زیباتر بگوییم.
هنوز که به این پاراگراف آخر رسیده ام مرددم از اینکه این جوابیه را برای بهنام بفرستم یا خیر.
خیلی از این نوشته های من در کامنت های مخاطبان وب سیات های استان به شکل زیباتر و رساتری امده است و چه جواب قشنگی داده بود یکی از مخاطبان که خطاب به نویسنده نوشته بود که این تنها سازمان مدیریت و برنامه ریزی نیست که از آمریکا آمده است بلکه خیلی از چیزهایی که در اطراف توست از همان جا آمده اند. و چه قدرمنطقی میگفت چرا که رشته تحصیلی خیلی ها و حتی خود ساختار دانشگاه و همین فضای مجازی و امکانات آن که بعضی ها را معروف میکند از محصولات غرب هستند. ولی چه میشود کرد که بنیاد گرایان همیشه همین گونه بوده اند و در اوج بهره گیری از ابزار های مدرن گاهی نادانسته و یا دانسته خود و ادعای خود را نقض میکنند.