تاریخ انتشار
دوشنبه ۴ خرداد ۱۳۹۴ ساعت ۰۰:۱۸
کد مطلب : ۱۰۶۵۳۲
سیدقدرت و تاجگردون گچساران و باشت را خنداندند/تصاویر
۰
کبنا ؛بهنام عکاشه
امروز حس غریبی داشتم و عجیب نوستالژی «مردی با چشمان سبز»، گرفته بودم.
نزدیک به ۵ سال پیش سیدقدرت باشت را بعد از ۷۰ سال شهرستان کرد و مردمان آن دیار را به آروزهای دیرین خود رساند وعلاوه بر بومی کردن همه مدیران گچساران و باشت، این افتخار را نیز برای تمام اعصار به نام خود ثبت کرد.
شباهت های امروز با آبان ۱۳۸۹، کمی عجیب است؛ جشنی به پا شد و پایکوبی، که نمونه اش کمتر در تاریخ شهر یافت می شود.
دخترکان باوی اشعاری در وصف تاریخ باشت باوی واگویه کردند و دستان شان را در هم گره کرده، به هوا بدند و هلهله کنان مرد پرقدرت خود را مورد استقبال قرار می دادند و مردان شان با حرکات موزون سنتی، سوار بر اسبان چموشی که مثل خودشان بی قرار می نمودند، بر آوای ساز و دهل و تشمال سوار می شدند و عقده دیرین شان را وامی گشودند.
وزیر کشور دولت احمدی نژاد، استاندار، امام جمعه و فرمانده سپاه استان در آن روز به باشت آمده بودند ولی انگار مرد باوی با چشمانش همه را مسحور خود کرده بود.
امروز اگرچه فقط استاندار در شادی مردم گچساران شریک بود، ولی باز هم همه چشم ها به مردی از باشت دوخته شده بود که برای شان حرف می زد: حالا چه شد که این مردم روز جمعه شاد بودند؟
او پرسید اگر این مردم چه لر و چه ترک اینجا نبودند می توانستند کجا باشند؟ چه ایرادی دارد که مردم با شادی زندگی کنند و با این سخن، حرف استاندار که خواستار شادی مردم و مدیران شده بود.
به هر حال این همایش آن گونه که تاجگردون و هوادرانش می خواستند برگزار شد اما تبعات آن قطعا در روزهای آینده معلوم خواهد شد.
دعوای چند اسب سوار و بگومگوها بر سر چوب بازی و برخورد ناشایست یکی از داوطلبین هلال احمری(علیرغم فعالیت زیاد اعضای این سازمان در این روز) با خبرنگاران نیز نتوانست روز خوبی را که برای گچسارانی ها رقم خورده بود در کام آنها تلخ کند.
حال باید دید چرخ تاجگردون که این روزها تند می گردد بالاخره به مقصود خواهد رسید یا در گرداب مخالفینش گیر خواهد کرد؟!
تصویربرداران: احمد قائدی، جواد حسنی، حبیب قلندری
.
**تصاویر زیر مربوط به جشن شهرستان شدن باشت در آبان سال ۱۳۸۹ می باشد**
.
امروز حس غریبی داشتم و عجیب نوستالژی «مردی با چشمان سبز»، گرفته بودم.
نزدیک به ۵ سال پیش سیدقدرت باشت را بعد از ۷۰ سال شهرستان کرد و مردمان آن دیار را به آروزهای دیرین خود رساند وعلاوه بر بومی کردن همه مدیران گچساران و باشت، این افتخار را نیز برای تمام اعصار به نام خود ثبت کرد.
شباهت های امروز با آبان ۱۳۸۹، کمی عجیب است؛ جشنی به پا شد و پایکوبی، که نمونه اش کمتر در تاریخ شهر یافت می شود.
دخترکان باوی اشعاری در وصف تاریخ باشت باوی واگویه کردند و دستان شان را در هم گره کرده، به هوا بدند و هلهله کنان مرد پرقدرت خود را مورد استقبال قرار می دادند و مردان شان با حرکات موزون سنتی، سوار بر اسبان چموشی که مثل خودشان بی قرار می نمودند، بر آوای ساز و دهل و تشمال سوار می شدند و عقده دیرین شان را وامی گشودند.
وزیر کشور دولت احمدی نژاد، استاندار، امام جمعه و فرمانده سپاه استان در آن روز به باشت آمده بودند ولی انگار مرد باوی با چشمانش همه را مسحور خود کرده بود.
امروز اگرچه فقط استاندار در شادی مردم گچساران شریک بود، ولی باز هم همه چشم ها به مردی از باشت دوخته شده بود که برای شان حرف می زد: حالا چه شد که این مردم روز جمعه شاد بودند؟
او پرسید اگر این مردم چه لر و چه ترک اینجا نبودند می توانستند کجا باشند؟ چه ایرادی دارد که مردم با شادی زندگی کنند و با این سخن، حرف استاندار که خواستار شادی مردم و مدیران شده بود.
به هر حال این همایش آن گونه که تاجگردون و هوادرانش می خواستند برگزار شد اما تبعات آن قطعا در روزهای آینده معلوم خواهد شد.
دعوای چند اسب سوار و بگومگوها بر سر چوب بازی و برخورد ناشایست یکی از داوطلبین هلال احمری(علیرغم فعالیت زیاد اعضای این سازمان در این روز) با خبرنگاران نیز نتوانست روز خوبی را که برای گچسارانی ها رقم خورده بود در کام آنها تلخ کند.
حال باید دید چرخ تاجگردون که این روزها تند می گردد بالاخره به مقصود خواهد رسید یا در گرداب مخالفینش گیر خواهد کرد؟!
تصویربرداران: احمد قائدی، جواد حسنی، حبیب قلندری
.
**تصاویر زیر مربوط به جشن شهرستان شدن باشت در آبان سال ۱۳۸۹ می باشد**
.